دیویساز نظر جان بخشیدن به آن، ما با تماشای ویدیوهایی از حرکت ببرها در محیط های مختلف شروع می کنیم – زمانی که آنها آرام هستند، زمانی که در حال شکار هستند، تجزیه و تحلیل الگوهای پای خود و چگونگی تغییر وزن آنها از یک پنجه به پنجه دیگر، چگونه وقتی احساس خاصی دارند دمشان تکان می خورد. یکی از کارهایی که همیشه برای ما چالش برانگیز است، صداهاست. زیرا هیچ انسانی ظرفیت ریه یا تارهای صوتی یک ببر را ندارد.
WILDERINKیکی از ابزارهای مفید برای ما تخیل است. اگر عروسکگردان واقعاً آن چیز را میبیند، مخاطب آن چیز را میبیند. خز ببر، می دانید، او خز واقعی ندارد. اما اگر نرمی آن، این نوع کشش پوست آنها، وزن را تصور کنید – مثلاً اگر او در پایش فرو بریزد، چگونه او را طوری جلوه دهید که در دامانش نرم است؟ این بخشی از طراحی است زیرا ما همه آن بانجی ها را داریم که تمام آرمیچرها را به هم گره می زند، که او را شبیه به آن می کند. اما چیزهای حسی، به نظر من، در ذهن ماست.
چه چیزی باعث باور مخاطب می شود؟
CALDWELLمن و تو به عنوان بچه های 3 ساله می گوییم: «یه عروسک هست. آیا باید قبول کنیم که این واقعی است و با هم بازی کنیم؟” این همان پیشنهادی است که شما به مخاطب می دهید: «اینجا یک ببر است. آیا میخواهی قبول کنی که با ما واقعی است؟» این بدان معناست که آنها سپس در خلقت شرکت می کنند. از نظر فکری، ما می دانیم که این یک عروسک خیمه شب بازی است. اما واقعاً به سرعت، بیشتر مردم میخواهند بازی را خریداری کنند.
چرا خشونت توسط حیوانات عروسکی اینقدر تکان دهنده و تاثیرگذار است؟
CALDWELL اگر آن حیوان واقعی بود، شما واقعاً نگران وضعیت بودید. شما می خواهید بگویید: “آیا این یک کفتار واقعی است؟” با یک عروسک، مهم نیست که چه چیزی بازی می کند، تنها چیزی که باید در مورد آن نگران باشید این است که روی صحنه به شما چه می گوید. عروسکها فقط برای این هستند که خودشان باشند، به طوری که وقتی شروع به زخمی کردنشان کردی، تمام تماشاگران به این فکر میکنند که خب، (الف)، من در زنده کردن این چیز شرکت کردهام، و حالا تو داری آن را میکشی. در مقابل من، و (ب)، این تمام چیزی است که اتفاق می افتد. تمام چیزی که به دست می آورید داستان ناب است، اتفاق نابی که در حال رخ دادن است، و بنابراین فکر می کنم شما ارتباط عاطفی مستقیمی با آن پیدا می کنید.